نازنیننازنین، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

نازنین دختر مامان

پیشی پیشی

این روزها مامان بزرگت دوباره گربه اش رو آورده خونه و من با وجود اینکه به خاطر سلامتی تو شدیداً با این کار مخالفم ولی زورم به مامان بزرگت نمیرسه و چاره ای هم ندارم جز اینکه تو رو بذارم اونجا. ولی در عوض تو اینقدر از بودن این گربه لذت میبری و دوستش داری که حد و حساب نداره. این روزها یک کلمه ای هست که خیلی خیلی خوشگل اداش میکنی: پیشی پیشی که تقریباً ش رو چیزی شبیه ژ تلفظ میکنی و وقتی میگی پیشی پیشی دلم میخواد بخورمت. بدون هیچ ترسی میری سراغ پیشی و میخوای دمش و گوشش رو بگیری و اون بیچاره هم مرتب از دست تو فرار میکنه. امیدوارم بودنش در کنار تو مشکلی برات ایجاد نکنه خوشگل پیشی دوست  من. البته این عکس پیشی عمه است نه پیشی مامان بزرگ &nb...
17 آذر 1390

توپ توپ

یه کلمه دیگه که این روزها ورد زبونت شده توپ توپه نمیدونم چرا هر کلمه ای رو دوبار میگی: توپ توپ، پیشی پیشی، سیب سیب. خلاصه این روزها هر چیزی که دایره ای شکل باشه حتی دکمه لباسهات رو هم بهشون میگی توپ توپ. دیشب نیمه های شب بود که شنیدم میگی توپ توپ فکر کردم بیدار شدی. نگات کردم دیدم خوابی و تو خواب داری میگی توپ توپ. خواب چی میدی عزیز مامان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟     ...
12 آذر 1390

تولد فرشته کوچولو

روز 14 اردیبهشت 1389 قشنگترین روز زندگی من بوده چون تو دختر خوشگلم تو این روز به دنیا اومدی. صبح زود من و بابا بیدار شدیم رفتیم دنبال مامانی و سه تایی رفتیم بیمارستان. اونجا من و بردن اتاق عمل و در ساعت 9 و 44 دقیقه صبح شما قدوم مبارکت رو روی این کره خاکی گذاشتی البته من که بیهوش بودم و ندیدمت ولی فوری آورده بودنت و به بابا و مامان بزرگ نشونت داده بودن قبل از اینکه بشورنت و در حال گریه. ساعت حدود یازده و نیم بود که منو آوردن داخل بخش بابا اومد بالا سرم و من اولین چیزی که ازش پرسیدم وضعیت سلامتی تو بود. بعد از سه چهار دقیقه خانم پرستار وارد اتاق شد با یه فرشته کوچولو تو بغلش. خدای من چقدر ناز بودی با چشمهای سیاه، موهای خیس سیخ سیخی با تعجب از...
14 ارديبهشت 1389