تولد دو سالگی
دختر خوشگلم امسال دو سالت شد. برات سه تا جشن تولد گرفتیم یکی تو مهد کودک ، یکی هم تو خونه خودمون و یکی هم شهرکرد خونه پدربزرگت (پدری). چون امسال به خوبی معنی جشن تولد رو میفهمیدی و خیلی خوشحال شدی. امسال شام تولدت رو یکجوری درست کردم که همه چیش برات مجاز باشه هر چند که تو غیر از ماکارونی لب به هیچی نزدی. از همه بدتر اینکه امسال که میتونستی کیک تولدت رو بخوری بهش لب نزدی و از طعم کیک اصلاً خوشت نیومد و من کلی غصه خوردم ولی از اینکه میتونی بخوری و دیگه منعی برات نداره اندازه یه دنیا خوشحالم. روز تولدت در یک اقدام انتحاری شروع کردی به ماست خوردن، من هم دلم نیومد ازت بگیرمش. اینقدر ماست دوست داری که نگو و نپرس.
تو مهد کودک همه دوستهات برات کادو آوردن جالبترینش یک بسته پفیلا بود که ساینا کوچولو برات آورده بود. از هدیه هایی هم که تو خونه گرفتی هدیه مامان مینو از همه برات جذاب تر بود: یک خونه چادری.
انشاالله تولد صد و بیست سالگیت رو در کنار کلی بچه و نوه و نتیجه جشن بگیری و یک یادی هم از مامان بابات بکنی که یک روز تولد دو سالگیت رو جشن گرفتن.